آرزوی پسر هشت ساله ام این است که پاهایم درمان شود

امید زمانی در من تداعی شد که آموزگار پسرم مرا به دبستان خواند و نوشته های او را نشانم داد. سوالی که آموزگار از فرزند 8 ساله ام پرسیده بود این بود که بزرگترین آرزویش در زندگی چیست ؟ که فرزندم با کمال صداقت نوشته بود : آرزوی من این است که پاهای مادرم درمان شود، این تنها آرزوی من است و به چیز دیگری فکر نمی کنم.
 مربی کودکم با گریه از من پرسید مگر بیماری شما چیست؟ که پسرت خوب شدن شما را سرآمد همه ی آرزوهایش کرده است.  فقط توانستم با حالتی بغض یک کلمه بگویم « ام.اس» آرزوی پسرکم برایم شیرین و در عین حال بسیار تلخ بود، شیرین از آنکه فرزندی دارم با سن کم به فکر مادر جوان بیمارش است و تلخ از این بابت که کاش بشود فرزندم به آرزوهای کودکانه اش برسد. اما عزیزدل مادر برایت میگویم که نگران مادرت نباشی با همه وجودم به تو قول می دهم که همه تلاشم را برای بهبودی انجام دهم.
عزیزدل مادر ، مادرت در این راه تنها نیست، هستند دستان مهربانی که به یاری من شتافته اند تا عزیزی چون تو صورت رنجور بیمار مادر را نبینی.
دلبندم، خواهران و برادران دلسوزی دارم که تمام هم و غمشان این است که افرادی چون من بتوانند زندگی عادی مثل سایر مردم شهر داشته باشند با اینکه هیچ نسبت خونی با من ندارند.
فرزندم خیالت راحت، بیمارانی مثل مادرت حامیان بسیار گرانقدر و مهربان مثل مردم شهرش را دارند.
خیرین عزیزی که نگفته درد بیمار ام.اسی را می دانند و چه خالصانه و غائبانه به یاری این گونه بیماران می شتابند، برایت از حمایت مردم نگفتم زمانی که در پایگاه کمک های مردمی برای بیماران ام.اس مستقر بودم، دیدم نگاه فرشتگانی که برای عزاداری شهید کربلا امام حسین (ع) در خیابان بودند و به عشق حسین (ع) در قلک های امید، برای بیمارانی چون من هزینه می کردند تا به قول خودشان امام حسین (ع) از آنها قبول کند.
پسرم نگران نباش دستان کوچکی برای حمایت از مادران ام.اس به سوی قلک های امید دراز بود که بزرگیش دل هر رهگذری را آب می کرد.
چگونه می توانم بوسه ی مادر شهیدی را فراموش کنم که بر پیشانیم نهاد تا تنگ دستی و نداریش را نبینم، حال دلم خوب بود ، وقتی دیدم همه دست به دست هم دادند تا تو به آرزویت برسی.
پس بدان مادرت تنها نیست حامیانی دارد که بزرگی و آزادگی را از مولای آزادگان و سرور سالار شهیدان امام حسین (ع) به یادگار دارند. به راستی آنها کسانی هستند که ندای حَل مِن ناصِر یَنصُرنی حسین (ع) را شنیده اند و یاری رسانمان  شده اند.
خدای عزیزم به آیه شریفه اِنّ مَعَ العُسْرِ یسْراًفاِنّ مَعَ العُسْرِ یسْراً ایمان دارم و تو را شاهد میگیرم که در مقابل این بیماری تسیلم نشوم چون خودت در کتاب مقدست فرمودی که بعد از هرسختی آسانی است امیدم را از دست نمی دهم و ناشکری نخواهم کرد به امید روزی که روزهای سخت ما بیماران ام.اس پایان پذیرد و روزهای خوش و خرم از راه برسد.  به امید آن روز


Facebook    Google    LinkedIn    Twitter

برچسب ها

  

فرم همراهی

سفارش قلک

تخلیه قلک

بنر همدردی